محل تبلیغات شما

امروز رو تقریبا اونجوری که برنامه ریزی کرده بودم به پایان رسوندم.

ظهر رفتم استخر برای تمرین تیم شنا. اونقدر به خودم فشار اوردم که وقتی رسیدم اتاق دیگه جون نداشتم. زوری ناهارم رو خوردم. یه لحظه فکر کردم الانه که شکمم منفجر بشه. دراز کشیدم و کمی بعد شکم دردم از بین رفت. 

بعد یه فیلم خیلی خوب نگاه کردم. اسمش قهرمانان بود. یه فیلم اسپانیایی. درباره یه مربی بسکتبال بود که به عنوان مجازات مجبور بود سه ماه مربیگری تیم معلولان رو به عهده بگیره. پر از امید بود.

امروز هوا نسبت به روزای قبل سردتر شده بود. اخرای روز بارون شروع به باریدن کرد. یه بوی خیلی خوبی در محوطه دانشگاه پیچید که خیلی دوسش داشتم.

طبق برنامه امروز مطالعه کردم. فردا هم باید همین کار رو بکنم.

دوباره تایم یکی از کلاسامون عوض شده و ریده به برنامم. باید دوباره برنامه بریزم. 

یه روز شنبه و شروع از نو

بعد چند روز بی برنامگی

یه روز جمعه و مشکلاتش

یه ,رو ,خیلی ,برنامه ,تیم ,روز ,یه فیلم ,روز بارون ,بارون شروع ,اخرای روز ,شروع به

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دفاع با دفاعی مدیرباش آموزش بازاریابی آنلاین شادی و نشاط در مدرسه، محیط امن آموزش مدرسه شاد